باسپری شدن سال1391 یک امر مسلّم و مشترک برای همه ی ما این است که یک سال از عُمر ماگذشته است، اما در چگونگی گذشت یک سال از سرمايه ای بی بدیل، به اندازه ی تعداد افراد ممکن است تفاوت وجود داشته باشد:

 یکی با بهره گيري صحيح از آن توانسته است آينده ی سعادتبخش و روشني براي خود تدارک ببیند.

یکی آن را در راه فساد و تباهی ضایع کرده است.

 یکی هنوز متوجه نشده است که ایام عمر، مثل یخ در هوای گرم بسیار زود آب می شود و مثل آب روان در سراشيبي، بسیار تُند سرازیر می شود، اما یکی این حقیقت را مثل شخص دیگر، با تجربه ی شخصی لمس کرده است که می گفت من معنای «در خسران بودن انسان» را در آیه «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ» نمی فهمیدم. اما روزی در کوچه ای، شخص یخ فروشی را دیدم که فریاد می زد: آی مردم یخ های مرا بخرید که تمام سرمایه ی من در حال آب شدن است. آنجا معنی خُسران را فهمیدم که چرا خداوند در سوره ی عصر فرموده است: انسان در پی خسران است مگر اینکه اهل ایمان و کار شایسته و اهل توصیه به حق و اهل توصیه به صبر باشند، آنجا فهمیدم که عمر انسان هم مثل یخ در حال ذوب شدن است. یا مثل شمع در حال سوختن است که به زودی می سوزد و تمام می شود و انسان پس از آب شدن و سوختن می فهمد که چه سرمایه ای غیر قابل جبرانی را از دست داده است.  

آری، بعضی ها بسیار دیر این خسارت را می فهمند زمانی که دیگر کار از کار گذشته است و راه جبرانی باقی نمانده است، اما یکی زودتر می فهمد که یک روز، هم یک روز است و گذشت یک روز نیز به اندازه ی خودش سرمايه ی انسان را نابود مي کند، از این رو تلاش می کند تا در قبال از دست دادن یک روز نیز كمالي به دست بیاورد. به گفته حافظ شیرازی :

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین        کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

اما اغلب ما انسان ها بر لب جوی می نشینیم، به جای تماشای گذر عمر و استفاده از آن، گذر عمر را هدف زندگی قرار می دهیم و دل را به گذشت شب و روز خوش می سازیم و از شب و روز شدن لذت می بریم؛ چنانچه نقل شده است زمانی در بغداد، خلیفه ای خوش گذران دستور داد تخت و صندوق جواهراتش را در کنار رود دجله ببرند. در کنار دجله صندوقش را باز کرد و شروع کرد به انداختن سکه های طلا در درون آب و خندیدن. وقتی از او سوال کردند چرا این کار را می کنی؟ جواب داد: از صدای افتادن این سکه ها در آب کیف می کنم!

امروز ما با شنیدن این داستان به کار او می خندیم؛ زیرا ارزش سکه های طلا و جواهرات را می شناسیم و انداختن آن ها را در آب ابلهانه و ضایع کردن سرمایه می دانیم، اما کسی نیست به ما بفهماند که ما نیز گرفتار کار ابلهانه تر از کار آن شخص هستیم! خلیفه­ی بغداد جواهراتی را در آب می انداخت که بعداً می توانست آنها را بیرون بیاورد و اگر نمی توانست بیرون بیاورد می توانست به جای آن جواهرات دیگر جایگزین نماید، اما ما جواهر مهم تر یعنی نَفس و عمر خود را بیهوده از دست می دهیم که به هیچ وجه نمی توانیم به جای آن نَفس و عمر دیگر جایگزین کنیم.

 هنگام سپیده دم خروس سحری           دانـی که چـرا هـمی کـنـد نـوحه گری

یعـنـی که دمـیـدند در آئـینـه صـبح         کز عمر دمی گذشت و تو بی خبری

ما اغلباً گذر دَم، کشیدن نَفس، سپری شدن لحظه، تمام شدن ساعت، گردش روز، پایان یافتن هفته و گذشت ماه را به راحتی درک نمی کنیم، اما تنها از تحویل سال کمابیش خبر می شویم و در ابتدای آن به همدیگر تبریک می گوئیم و پس از سال نو یک عدد بر تعداد عمر خود می افزائیم و دیگر عدد سال گذشته را برای بیان مقدار عمر خود به کار نمی بریم و در این میان شاید بسیار افراد کم این تفاوت را نیز احساس کنند که امسال نشاط،سلامتي و حوصله ی سال گذشته را ندارد، از میان آنها تعدادی هم چنان خود را به غفلت زده و راه گذشته را ادامه می دهند و تعدادی نیز به این نتیجه می رسند که بر همین مقدار باقی مانده نیز اعتباری نیست و لذا تصمیم می گیرند به گفته ی سعدی امروز را نیز پیش از رفتنش غنیمت شمرند.

سعديا دي رفت و فرداهمچنان معلوم نيست  در ميان اين و آن فرصت شمارامروز را

آنها به حقیقت فرمایش امام اول شیعیان می رسند که فرمود : همانا وقت هاي تو اجزاء عمر توست و مواظب باش از آن جز در جهت نجات خويش بهره نگيري.

 إِنَ‏ أَوْقَاتَكَ‏ أَجْزَاءُ عُمُرِكَ‏ فَلَا تُنْفِدْ لَكَ وَقْتاً إِلَّا فِيمَا يُنْجِيكَ [فِي غَيْرِ مَا يُنْجِيكَ‏][1]

آنها درک می کنند که وقت را باید در راه نجات خود هزینه کرد و نجات انسان در قُرب و نزدیک شدن وی به کمال مطلق یعنی پروردگار عالم است و راه نزدیک شدن به خدا نیز ايمان، عمل صالح،کسب معرفت و اخلاق نيكو است:

هر نَفَس ز انفاس عمرت گوهری است        آن نَفس سوی خدایت رهبری است 

نَفَسی که انسان را به سمت خدا نزدیک نکند، ضایع می شود، ضایع شدن نَفس ها همان ضایع شدن عمر است و ضایع شدن عمر خسارت بزرگی را به دنبال می آورد که امام علی علیه السلام فرموده است: به راستى زیانكار کسی است كه در عمرش زيان كرده باشد؛ و مورد غبطه ی دیگران کسی است که عمرش را در طاعت پروردگارش خرج كرده باشد. إِنَّ الْمَغْبُونَ‏ مَنْ‏ غُبِنَ‏ عُمُرَهُ‏ وَ إِنَّ الْمَغْبُوطَ مَنْ أَنْفَذَ عُمُرَهُ فِي طَاعَةِ رَبِّه.[2]

واقعاً چه خسارتی بالاتر از اینکه انسان عمر و جوانی این امانت الهی و این بزرگترین سرمایه ی زندگی را به شرمایه ی زندگی تبدیل کند، به جای اینکه از لحظه لحظه ی آن به عنوان نردبان ترقى استفاده کند آن را در راه تباهی و تيره بختى به مصرف برساند.

 آیا کسی هست که راه جبران نه تمام جوانی و عمر بلکه راه جبران یک سال گذشته را به ما بنمایاند؟ آیا کسی هست که گوهر ناب و گران سنگ لحظات سپری شده را برگرداند؟!
شاید استفاده ی درست از باقی مانده ی عمر را برای جبران ایام گذشته چاره ساز بدانید که البته خود این کار اگر انسان توفیقش را پیدا کند، یک کار ارزشمند است، اما این راه هیچگاه راه جبران گذشته نمی شود؛ زیرا ایام باقی مانده نیز برای خودش ارزشمند و دارای تکالیفی است که استفاده ی درست از آنها تنها ادای حق خود آنهااست و اگر بخواهیم آن را برای جبران گذشته هزینه کنیم در حقیقت حق استفاده از خود آنها را نادیده گرفته ایم، پس بهتر همان که بگوئیم گذشته گذشته است و دیگر به هیچ وجه بر نمی گردد.

 رشته عمـر تو را ليـل و نهار             پاره سازد لحظه لحظه تارتار

اگر چنین است  باید از امروز  فردا را غنیمت بشماریم و فردا را به سرنوشت دیروز دچار نسازیم، چه اینکه اگر با گذشت دیروز، امروز در اختیار ما گذاشته شده است معلوم نیست که با گذشت فردا فردای دیگری در اختیار ما گذاشته شود، باید قدر این نشاط، توان و امکانات را دانست که برای همیشه باقی نمی ماند، البته روزی همه به اهمیت عمر و جوانی و امکانات پی می بریم که راه جبرانی برایش نمانده باشد، چنانکه امام على عليه السلام فرموده است: دو چـيـزاسـت كـه قـدر و قـيمتشان را نمى شناسد، مگر كسى كه آن دو را از دست داده باشد، يكى جوانى و ديگرى تندرستى. شَيْئَانِ‏ لَا يَعْرِفُ‏ فَضْلَهُمَا إِلَّا مَنْ فَقَدَهُمَا الشَّبَابُ وَ الْعَافِيَةُ [3]

پس همان بهتر که تا دیر نشده است ارزش عمر را بدانیم و دیگر بهانه نیاوریم که ما نمی دانستیم که جوانی و عمر این قدر زود می گذرد، باید از گذشت سال پیش عبرت بگیریم و آینده را برای استفاده ی بهتر در نظر بگیریم. 

وقت را قدردان هر قدر که بتوانی         حاصل حیات ای جان یک دم است تا دانی

برخی حوصله دارند و آخرین روزهای سال را به حساب رسی و مرور یک سال فعالیت و تلاش خود می گذرانند و برخی دیگر همین حوصله را هم ندارند اگر از آنها از مهمترین خاطرات و فعالیت های یکساله اش سوال کنی شاید چند جمله هم برای گفتن نداشته باشند. برخی دیگر غرق دنیای مجازی شده و همه چیز را مجازی می بینند، برای آنها مجازی که مجازی است واقعی نیز مجازی است، برخی از دنیای مجازی نیز استفاده های غیر مجاز می کنند، شوخی که شوخی است، جدی را نیز شوخی می پندارند، به جای مهم، به غیر مهم اهمیت می دهند، در امور فردی و شخصی تا حدودی اهل حساب و کتاب هستند اما به کارهای اجتماعی ، قومی و ملی هیچ اعتنایی ندارند، در دنیای مجازی هر مطلبی را لایک نموده و برای هر چیزی نظر می نویسند اما دریغ از درج یک نکته ی آموزنده و سرنوشت ساز! دریغ از ...

خلاصه در آغاز سال جدید که همه چیز خندان به استقبال بهار می­روند، اجازه دهید با این درد دل ها شما را بیش از این ناراحت نکنم، در پایان یاد و خاطره همه ی عزیزان در گذشته در سال 1391 مخصوصاً شهدای مظلوم کویته را گرامی می داریم و سال جدید را با بهترین آرزوها شروع می کنیم و از خداوند متعال توفیق بهترین کارها را در این سال مسئلت می نمائیم.

امیدواریم در سال جدید  با رويش سبز دوباره نقش مهمی در زندگی فردی و اجتماعی خود ایفا نموده و در پایان سال جدید گزارش های مثبت از عملکرد خود در سال جاری داشته باشیم.

سال نو بر همه تان پر از موفقیت و شادکامی و پیروزی و مبارک باد.


[1] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، دفتر تبليغات - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش، ص : 159

[2] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،ص 160.

[3] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 324.